اخ من
دیروز گفتم رویا همه رو نوشتم برو وبلاگ رو ببین نظرات دوستامون عالیه. وای گفتم
باورم نمیشه 75 تا نظر وای همه عالی بودن خودم گفتم رویا برو بخوان بچه ها چی
نوشتن. کاش نظرات خصوصی نبود وگرنه همه می تونستن بخوانن. اخ خودم گفتم بهش رویا
یکی می خواهد بهت کلیه بده که خندید گفت خدا بگم چکارت نکنه با احساسات مردم بازی
کردی. وای خودش گفت به همه از طرف من جواب بده من نمی تونم زیاد نگاه کنم.
حالا چه جوابی بدم. حالا چی بگم. وای از کجا بگم باورم نمیشه. هیچ وقت باور
نمی کنم که یک نفر اینقدر خوب باشه. وای نمی دونستم خانواده رویا رو ببینم یا
کسانی که رویا براشون کاری انجام میداد یا بهشون سر میزد. نمی دونم از کجا بگم
امروز سر خاک باورم نمیشد. این همه ادم با این وضعی که توی خیابانها بود و با این
بارون چطوری خودشون رو رسونده بودن به بهشت زهرا. وای هیچ وقت این همه ادم ندیده
بودم برای یک نفر بیان و همه ازش تعریف کنن. وای من ندیدم یک مرد اینطوری گریه کنه
همیشه این جیغ ها رو از خانم ها شنیده بودم ولی امید امروز چکار کرد، الان یکی از
بچه زنگ زد گفت دکتر رو اوردن بیمارستان حالش خیلی بده اینقدر گریه کرده که از حال
رفته . وای امروز بدترین روز زندگیم بود. مامان رویا گفت دیروز وقتی بهش زنگ زدی
گفت مامان اینم تمام شد خیلی خسته شدم دیگه تحملم تمام شده دیگه بسه دعا کن برم
پیش بابام . نمی خواستم اپی بگذارم ولی دیدم خیلی ها دارن برای رویا دعا می کنن. و
خیلی ها اماده کمک کردن به رویا هستن گفتم بگم دوستان تنها کاری که دیگه میشه کرد
این هست که برای شادی روح این فرشته زمینی دعا کنیم. باید برم چون به رویا قول
دادم مامانش رو تنها نگذارم توی اولین فرصت میام نمی دونم چقدر طول میکشه ولی دعا
کنید منم بتونم نبودن رویا رو تحمل کنم .
+ نوشته شده در سه شنبه پنجم مهر ۱۳۹۰ ساعت 10:22 توسط حمید
|