فقط و فقط برای ترنم

با تو ستاره می شوم

همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم
از اینکه عاشق توام حس غرور می کنم
دوباره با سلام تو تازه تازه می شوم
با نفس ساده تو غرق ترانه می شوم
با تو ستاره می شوم, با تو ستاره می شوم
با تو ستاره می شوم ,با تو ستاره می شوم
با تو ستاره می شوم, با تو ستاره می شوم
با تو ستاره می شوم ,با تو ستاره می شوم

از سایه های ملتهب همیشه می گریختم
با رفتن تو هر نفس بغض دوباره می شوم
ناجی شام شوکران با دل عاشقم بمان
به حرمت حضور تو چون تو یگانه می شوم

خانه به خانه دیدمت همچو فسانه دیدمت
خانه به خانه دیدمت همچو فسانه دیدمت
با تو ستاره می شوم, با تو ستاره می شوم
با تو ستاره می شوم ,با تو ستاره می شوم
با تو ستاره می شوم, با تو ستاره می شوم
با تو ستاره می شوم ,با تو ستاره می شوم

زمین من

این زمین مال من است
با تمام خوبی
با همه زیبایی
و در آن مزرعه ای دارم من
داخل دهکده آشنایی
در کنار مردمان خوشدل آری خوشبختی اینجاست                                         
در همین نزدیکی
در کنار رود آبی
در کنار دشت پاکی
من فراخواهم خواند
همه عالم را
تا در این مزرعه گرد هم آیند
روزی
و سعادت اینجاست
صلح و دوستی و صفاست 

طريقه رسيدن به سعادت‏

اما نقطه سعادت، چه عاملى موجب مى‏شود كه انسان اهل سعادت مى‏شود، كتابى به نام «التحصين» مى‏باشد كه بسيار كتاب ارزنده‏اى است. مؤلف آن وجود مبارك ابن فهد حلى است. حضرت صادق عليه السلام نقل مى‏كند كه خدا مى‏فرمايد:

«انّ من أغبط اوليائى عبداً مؤمناً»

در ميان بندگان، عده‏اى در اوج بندگى من هستند، «أعبد»؛ يعنى در نهايت بندگى و از اوليا و عاشق من هستند،

«ذا حظّ من صلاة» كه از نماز خواندن نصيب و بهره مى‏برند، سعى مى‏كند كه در هنگام نماز صبح، ظهر و عصر، مغرب و عشا:

«تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»

لقمه حرام در بدن او نباشد. فرش و زمين حرام زير پاى او نباشد، لباس حرام به تن نكند، از آب حرام و غصبى در وضو و غسل استفاده ننمايد، اين‏گونه از نماز بهره مى‏برد؛ يعنى با نماز، گناهان ظاهر و پنهان را از زندگى خود دور مى‏كند و بندگى مى‏كند، با نماز رضايت مرا جلب مى‏كند و مقرّب به درگاه مى‏شود.

«الصلوة قربان كل تقىّ».




رفتن رسيدن است

در نظربازی ما بی خبران حیرانند

لحظه تحويل سال 1391 هجري شمسي به ساعت رسمي جمهوري اسلامي ايران:


ساعت ساعت 8 و 44 دقيقه و 27 ثانيه

روز سه‌شنبه 1 فروردين 1391 هجري شمسي

مطابق 27 ربيع‌الثاني 1433 هجري قمري

و 20 مارس 2012 ميلادي

 

فرا رسیدن سال نو بر همه دوستان و ایرانیان خصوصا ترنم عزیزم مبارک

امیدوارم در پناه خداوند  در سلامت کامل بسر ببرید

یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الاحسن الحال

رسيد مژده كه آمد بهار و سبزه دميد
وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد


 

مكن زغصه شكايت كه در طريق طلب
به راحتي نرسيد آنكه زحمتي نكشيد


 

ز روي ساقي مهوش گلي بچين امروز
كه گرد عارض بستان بنفشه دميد


 

بهار مي گذرد دادگسترا درياب
كه رفت موسم حافظ هنوز مي نچشيد

علی شریعتی

ای خدا ، می دانم که برای عشق زیستن و برای زیبائی و خیر ، مطلق بودن ، چگونه آدمی را به مطلق می برد، چگونه اخلاص این وجود نسبی را ، این موجود حقیری را که مجموعه ای از احتیاج هاست و ضعف ها و انتظار ها ، “مطلق “می کند!

ادامه نوشته

 گفتم مگر من را دوست نداشتی؟

       

                  

                    مگر به هم قول نداده بودیم که تا آخر...

                    چرا با من؟ چرا؟

                    گفت:

                    یک سیب تا برسد زمین هزار چرخ میخورد!

                    و من در این فکر بودم

                    که مگر رابطه ی ما سیبِ زمینی بوده است؟!

                    یا اگر بوده است!

                    مگر سیبی که در راه زمین هزار چرخ میخورد

                    ماهیت اش عوض میشود؟!

                           از کتاب سمفونی بادها: فرامرز فرحمهر

از ترنم

ابريق مي مرا شكستي، ربي      بر من در عيش را ببستي، ربي
من مِي خورم و تو مي كني بد مستي          خاكم به دهن مگر كه مستي، ربي
ناكرده گنه در اين جهان كيست بگو!      آن كس كه گنه نكرد چون زيست بگو!
من بد كنم و تو بد مكافات دهي!     پس فرق ميان من و تو چيست بگو

ترنم تنهاترين برايم

 

اگر بدانی جایگاهت کجاست ،

مرا باور میکنی

اگر بدانی چقدر دوستت دارم ،

 درد مرا درمان میکنی

تو عزیزی برایم ،

تو بی نظیری برایم ،

 حرف دلم به تو همین است ،

قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم

 اگر بدانی چقدر عاشقت هستم

 

 به این عشق شک میکنی،

 

 شاید باور نکنی تا این حد دیوانه وار عاشقت هستم !

 

اما باور کن ،

 

 چشمهایت را باز کن و حال و روز مرا ببین ،

این بی قرار ها و لحظه شماری های مرا ببین

 

درون غوغای عشق گم شده ام ،

گمشده ای هستم که تنها  تو را میبینم ،

و تنها تو میتوانی مرا پیدا کنی

نه ادعای عاشقی دارم و نه شعار میدهم ،

 

 ردپای مرا ببین که به کجا میروم!

 

میروم همان جایی که تو خواهی آمد ،

 

  مینشینم به انتظارت تا تو بیایی ،

 

شاخه گلی را تقدیم به تو میکنم ،

 

 تو را می بوسم و نوازش میکنم ،

 

تا تصویر عشق زیباتر شود ،

 

 

 

 تا هوای با هم بودن عاشقانه تر شود

 

 

ما هر دو میدانیم مثل همه بی وفا نیستیم ،

 

 

 

ما هر دو میدانیم اهل خیانت و بی وفایی نیستیم

 

 

 

ما هر دو میدانیم آمده ایم که به عشق هم زندگی کنیم و با هم بمیریم!

 

 

 

شاید این جمله شبیه قصه ها باشد ،

 

 

 

شاید این حرفها تنها شعر و شعار باشد ،

 

 

 

اما آنچه با ارزش است همان است که در دل من و تو است!

 

 

 

همیشه در کنارت میمانم ،

 

 

 

 با من هم کنار نیایی باز هم عاشقت میمانم ،

 

 

 

 میدانم تو نیز همیشه با من میمانی،

 

 

 

تو جایگاه واقعی خودت را میدانی

 

 

 

گرچه جایگاهت بالاتر از قلب من است ،

 

 

 

اما قلبم تا ابد مال تو است ،

 

 

 

بمان و مرا یاری کن ،

 

 

 

دلم را از  هر چه غم در این دنیاست خالی کن !

 

 

 

اگر بدانی جایگاهت کجاست،

 

 

 

به آن اندازه که برایت میمیرم ،

 

 

 

 عاشقم میمانی !

 

 

تکان دهنده

آیت الله بهجت می فرمود :

ما آمده ایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم ، نه اینکه با هر

قیمتی زندگی کنیم ؛

زندگی ما حکایت یخ فروشی است که از او پرسیدند : فروختی ؟

گفت : نه . ولی تمام شد !!!


نثار روح ملکوتی ایشان صلوات

منتاسفم که دوستی من و اون مجبورم کرد این  پست رو بگذارم

دوستی و چای


دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای کیسه ایست  ، هول هولکی و دمدستی.
این دوستی ها برای رفع تکلیف خوبند اما خستگی ات را  رفع  نمی کنند.
این چای خوردنها دل آدم را باز نمی کند خاطره نمی شود
 فقط از سراجبارمی خوریشان که چای خورده باشی
به  بعدش هم فکر نمی  کنی . 

 

دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است.
پر از رنگ و بو     .
این دوستي ها جان  می دهد برای مهمان بازی
برای جوکهای خنده دارتعریف کردن
 برای فرستادن اس ام اس  ها و ایمل های صد تا یک غاز. 
برای خاطره های دم دستی.
اولش هم حس خوبی به تو می دهند.
این چای زود دم خارجی را می ریزی در فنجان بزرگ.
می  نشینی با  شکلات فندقی می خوری و فکر  می کنی
خوشحال ترین آدم روی زمینی.
  
فقط نمی دانی چرا باقی چای که مانده درفنجان
 بعد از یکی دوساعت می شود رنگ قیر
  یک  مایع  سیاه و بد بو که چنان به  دیواره فنجان رنگ می دهد
 که انگار در آن مرکب
 چین
 ریخته بودی نه چای .


دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سر گل  لاهیجان است.
باید نرم دم بکشد.
باید انتظارش را بکشی.
باید برای عطر و رنگش  منتظر  بمانی باید صبر کنی.
آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی.
باید آن را بریزی  در یک  استکان کوچک کمر باریک.  
خوب نگاهش  کنی.
عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته آهسته بنوشی اش و زندگی اش کنی
ونتوانی فراموش اش کنی
!


فرا رسیدن سال نو بر همه شما دوستان پیشاپیش مبارک

سی روز شفابخش
روز اول

با خودت صادق باش و نگران آنچه دیگران درباره ات فكر می كنند نباش. تعریفاتی را كه آنها از تو دارند نپذیر,خودت خودت را تعریف كن
روز دوم

از قدرت خود مایه بگذار و بر قدرت دیگران تكیه نكن.استعدادهای خود را پرورش بده و بر استعدادهای مردم غبطه نخور
روز سوم

حتی گردابی از افكار ناراحت كننده , با شوخی و خنده ای از ته دل.از بین خواهد رفت.
بقه در ادامه مطلب.....................


ادامه نوشته

آیا می‌توانید در این عکس، چهره مخفی شده یک زن را ببینید

 

در این تصویر به جز خط‌های عمودی سفید و مشکی، چه تصویری را مشاهده می‌کنید؟

برای مشاهده تصویر پنهان در این مطلب می‌توانید از مانیتور چند قدم فاصله بگیرید


حالا به  من بگین  در این تصویر چی مشاهده کردی؟

« ببخشید آقا می‌تونم به خانومتون نگاه کنم !؟ »

                      



جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: ببخشید آقا! من می‌تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد.

مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... خجالت نمی‌کشی؟

جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش‌های مرد عصبی شود و واکنشی نشان دهد، همان طور مودبانه و متین ادامه داد.

خیلی عذر می‌خوام، فکر نمی‌کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه می‌کنن و لذت می‌برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم.

مرد خشکش زد... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد...

باران

وای ؛ باران باران
شیشه ی پنجره را بَاران شست.
از دل من اما ،
چه کسی نقش تو را خواهد شست؟
آسمان سربی رنگ ،
من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.
می پرد مرغ نگاهم تا دور
وای باران باران
پرمرغان نگاهم را شست

برای ترنم

کد عبور

بارانی برای ترنم

ادامه نوشته

برای ترنم

در امتداد گذر چند ثانیه
صبر كن

 با اجازه همه ی دوستان این پست برای ترنم  است که کد عبور داره

ادامه نوشته

داستان

یک روز آموزگار از دانش‌آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می‌توانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا می‌کنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرف‌های دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق می‌دانند.
 در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند،
داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست‌شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپه رسیدند درجا میخکوب شدند.

یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرأت کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست‌شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه‌های مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.

داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا می‌دانید آن مرد در لحظه‌های آخر زندگی‌اش چه فریاد می‌زد؟ بچه‌ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.»
قطره‌های بلورین
اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست‌شناسان می‌دانند ببر فقط به کسی حمله می‌کند که حرکتی انجام می‌دهد و یا فرار می‌کند. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش پیش‌مرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه‌ترین و بی‌ریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.

یواش برو ما هم  جا نمونیم

چقدر خوبه تو اوج تنهایی یکی بیاد و هم دمت باشه

چقدر خوبه تو اوج نا امیدی یکی بیاد و تموم امید زندگیت بشه

چقدر خوبه وقتی که حتی عزیز ترین کستم به فکر تو نیست یه غریبه بیاد و غصتو بخوره

چقدر خوبه تو اوج سرمای زمستون که داری از سرما میمیری یکی بیاد و خورشید زندگیت بشه

چقدر خوبه ...

 

نسل ما و شما

نسل تلخ ،نسل برزخ:

 

 

 مابچه های کارتون های سیاه و سفید بودیم

کارتونهایی که بچه یتیم ها قهرمانهایش بودند

ما پولهایمان را می ریختیم توی قلک های نارنجکی و می فرستادیم جبهه

دهه های فجر مدرسه هایمان را تزئین می کردیم

 ......

و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل

 

ادامه نوشته

این مطلب رو از ترنم گرفتم و با اجازه اون برای شما میزارم تا بخونید.

نسل تلخ ،نسل برزخ

مابچه های کارتون های سیاه و سفید بودیم

کارتونهایی که بچه یتیم ها قهرمانهایش بودند

ما پولهایمان را می ریختیم توی قلک های نارنجکی و می فرستادیم جبهه

دهه های فجر مدرسه هایمان را تزئین می کردیم

توی روزنامه دیواری هایمان امام را دوست داشتیم

آدمهای لباس سبز ریش بلند قهرمان هایمان بودند

آنروزها هیچکدامشان شکمهای قلمبه نداشتند

و عراقی های شکم قلمبه را که می کشتند توی سینما برایشان سوت می زدیم

شهید که می آوردند زار زار گریه می کردیم

اسرا که برگشتند شاد شاد خندیدیم

تن تن کالای قاچاق بود

ما بجای دوست دختر-پسرهای گوناگون، تمبر جمع می کردیم

 

 

 

 

ادامه نوشته

فصل های زندگی

 مردی چهار پسر داشت. آنها را به ترتیب به سراغ درخت گلابی ای فرستاد كه در فاصله ای دور از خانه اش روییده بود. پسر اول در زمستان، دومی در بهار، سومی در تابستان و پسر چهارم در پاییز به كنار درخت رفتند. سپس پدر همه را فراخواند و از آنها خواست كه بر اساس آنچه دیده بودند درخت را توصیف كنند. پسر اول گفت: درخت زشتی بود، خمیده و درهم پیچیده. پسر دوم گفت: نه... درختی پوشیده از جوانه بود و پر از امید ِشكفتن. پسر سوم گفت: نه... درختی بود سرشار از شكوفه های زیبا و عطر آگین... و باشكوهترین صحنه ای بود كه تا به امروز دیده ام. پسر چهارم گفت: نه !!! درخت بالغی بود پر از میوه ها... پر از زندگی و زایش!
مرد لبخندی زد و گفت: همه شما درست گفتید، اما هر یک از شما فقط یک فصل از زندگی درخت را دیده اید! شما نمی توانید درباره یک درخت یا یک انسان بر اساس یک فصل قضاوت كنید، همه ی آنچه که هستید و همه ی لذت، شوق و عشقی كه از زندگیتان بر می خیزد فقط در انتها نمایان می شود، وقتی که همه فصل ها آمده و رفته باشند! اگر در زمستان تسلیم شوید، امید ِ شكوفائی «بهار»، زیبایی «تابستان» و باروری «پاییز» را از كف داده اید! مبادا بگذاری درد و رنج یک فصل، زیبایی و شادی تمام فصل های دیگر را نابود كند!
 
زندگی را فقط با فصل های دشوارش نبین، در راههای سخت پایداری كن، لحظه های بهتر بالاخره از راه می رسند!

سخنان نیکو....

سخنان بزرگان درباره‌ی توانایی

خوشبختی، یعنی توانایی شناختِ خود، بدون ترسیدن.((والتر بنیامین))  

به راستی، مردم به آنانی كه با ظاهری آراسته، ولی بدون توانایی، زندگی می‌كنند، باور ندارند.((كیم وو چونگ))  

خوشبختی، ربطی به دارایی، توانایی و آوازه ندارد.((كیم وو چونگ))  

ما، هم توانایی و هم مسئولیت داریم تا بهترین گزینه‌ها را برای آغاز امروز برگزینیم.((جیم رآن))  

اگر ما به درستی، خود را بشناسیم و نیروها، توانایی‌ها، منابع [=سرچشمه‌ها]، عمق [=ژرفای] احساس، حس شوخ‌طبعی و نیكی‌های بی‌همتای خود را كشف كنیم، آنگاه، هرگز نسبت به توانایی خود در پایه‌گذاری آینده‌ای بهتر شك نخواهیم كرد.((جیم رآن))  

به هر اندازه كه ذهن، توانایی پندار را داشته باشد، به همان میزان، توانایی "آفرینش" هم خواهد داشت.((جیم رآن))  

ممكن است همه‌ی ما به یك اندازه از دارایی، توان، هوش و آوازه بهره‌مند نباشیم، ولی توانایی عشق ورزیدن در همه‌ی ما به یك اندازه است.((لئوبوسكالیا))  

بین آن كس كه بی‌سواد است و توانایی خواندن ندارد و آن كس كه كتاب نمی‌خواند، تفاوت [=دیگرگونی] چندانی وجود ندارد. هر دوی این‌ها نتیجه‌ی نادانی و آسان‌گیری‌ ا‌ست!((جیم رآن))  

هر كس در دنیای شخصی خود، شاید فقط درختان را بتواند ببیند، در حالی كه یك دوست توانا و واقع‌بین، جنگل را می‌بیند.((جیم رآن))  

شخص ناتوان، كسی‌ست كه می‌گذارد كردارش، منش‌ او را مهار كند و شخص توانمند كسی‌ست كه كردارش سبب مهار اندیشه‌هایش می‌شود.((؟))  

به جاست از سر حسرت آه بكشیم كه برخی با استعدادشان می توانند ژرفترین ادراك ها را از احساس های خویش بیرون آورند، حال آنكه افرادی مانند ما با تردید رنج آور و تلاش های مداوم می تواند به آن راه پیدا كند.((زیگموند فروید))  

از انسان متمدن می خواهیم كه هر جا در طبیعت با زیبایی روبرو می شود، به آن احترام بگذارد و تا آنجا كه دستانش توانایی كار داشته باشند، آن را در آفرینش اشیاء به كار گیرد.((زیگموند فروید))  

فایده ی زیبایی روشن نیست. ضرورت فرهنگی آن را نمی توان به آشكارا درك كرد. با وجود این، تمدن نمی تواند از آن چشم پوشی كند.((زیگموند فروید))  

ای بسا كس كه زنجیر خویش نتواند گسست، اما بندگسل دوست خویش تواند بود.((نیچه)) 

آنچه را كه غوغا روزی بی دلیل باور داشته است، چه كس می تواند با دلیل واژگون كند؟((نیچه))  

آن اهل دانشی كه چشمانی ظاهربین دارد جز نمای همه چیز چه چیز را تواند دید؟((نیچه)) 

با كمبود خویشتن داری جزئی، توانایی خویشتن داری بزرگتر از میان می رود.((نیچه))  

اگر آدمی زیرك باشد، بهترین كاری كه می تواند بكند، فرزانه بودن است.((نیچه))  

چگونه می تواند كسی اندیشمند شود، اگر دست كم یك سوم هر روزش را به دور از غوغا و شور، بی آدمیان و كتابها سر نكند؟((نیچه))  

از كسی كه نمی تواند كاری را درست انجام دهد، باید بخواهیم هرگز دور و بر آن كار نرود.((نیچه))  

اساساً فرد نیرومند نه فقط با طبیعت بلكه با جامعه و تك تك افراد ناتوان تر نیز به مثابه ی سوژه ی شكارش رفتار می كند؛ تا آنجا كه می تواند از آنها بهره كشی می كند و آنگاه راه خویش می گیرد و می رود.((نیچه))  

انسان بی آنكه شنونده باشد می تواند بسیار بشنود، اگر كه نیك نگریستن و نیز گاهگاه هیچ نكردن و از نظر دور داشتن را دریابد.((نیچه))  

پیمان ها و قراردادها [ی هنری] همانا ابزارهای هنری غالب برای دریافت شنوندگان هستند، زبانی مشترك و فراگرفته با مشقت بسیار، كه با یاری آن هنرمند می تواند به راستی خود را به كسی كه با او سخن می گوید بشناساند.((نیچه))  

خوب است موضوعی را بی درنگ دوگانه بیان كنیم و به آن، یك پای راست و یك پای چپ بدهیم. بر یك پا حقیقت می تواند بایستد؛ اما با پای دیگر خواهد رفت و گردِ جهان خواهد گشت.((نیچه))  

برای سنجش ارتفاع كوهها، دشواری صعود بر آنها نمی تواند در این میان سنجه ای [ =سنگ ترازویی ] باشد.((نیچه))  

شاعری كه دانسته و خواسته می تواند دروغ بگوید، تنها قادر است از حقیقت دم بزند!((نیچه)) 

این طبیعت كِی به نقش درمی آید؟ بی كرانه است، خردترین جزء آن! و سرانجام، نگارگر آن را می كِشد كه می پسندد! چه را می پسندد؟ آنچه می تواند نقاشی كند!((نیچه))  

آن كس كه نمی تواند فرمان دهد بایستی فرمان ببرد.((نیچه))  

افراطی ترین صورت هیچ انگاری می تواند این دیدگاه باشد كه همه باورها؛ همه چیزی را حقیقی انگاشتن ها، لزوماً به خطا می روند؛ به این علت ساده كه هیچ دنیای حقیقی در كار نیست. چنین است یك ظاهر دورنمایی كه از درون ما سرچشمه گرفته است.((نیچه))  

افزونی دانش گذشته و افزونی تاریخ، انسان را پژمرده و بزدل خواهد ساخت. در حالی كه انسان باید قادر باشد گذشته را به خدمت حال دربیاورد. البته اگر بتوانیم خوب یاد بگیریم كه تاریخ را وسیله ای برای زندگانی قرار دهیم.((نیچه))  

انسان نمی تواند از غرایز خود فرار كند؛ وقتی از خطر جانی دور شود دوباره به غرایزش روی می آورد.((نیچه))  

توان خواهی می تواند بر گذشت زمان پیروز شود.((نیچه))  

هر هنر و فلسفه ای می تواند دارویی شفابخش برای زندگی، یاور و نیرویی برای رشد آن و مرهمی برای مبارزه ها باشد.((نیچه))  

مفهوم كلیسا نمی تواند به قوت خود باقی باشد، مگر آنكه بپذیریم روح الهام بخشی كه این كلیسا را بنا نهاده زنده است، آن را می سازد و همواره در آن سكنی می گزیند.((نیچه))  

مسایل بزرگ نیاز به عشقی بزرگ دارند و تنها روحیه های قوی، شفاف، مطمئن و با بینایی مستحكم قادر به داشتن این عشق بزرگ هستند.((نیچه))  

قاطعیت قضاوت اخلاقی شما می تواند به طور دقیق، دلیلی بر ضعف شخصیت شما یا فقدان فردیت شما باشد. "نیروی اخلاقی" شما ممكن است ریشه در كله شقی شما یا در ناتوانی شما در تدوین آرمانهایی جدید داشته باشد.((نیچه))  

آن كس كه در آغاز با مبارزه و پیروزی آشنایی نداشته باشد چگونه می تواند خوب بخندد و خوب زندگی كند.((نیچه))  

زندگی می تواند برای آنهایی كه در جستجوی دانش هستند یك تجربه باشد و نه یك وظیفه.((نیچه))  

بزرگترین نشانی كه سرنوشت می تواند به ما هدیه كند این است كه اجازه دهد ما مدتی در كنار مخالفان خود بجنگیم، زیرا از این راه پیروزی بزرگی را برای خود رقم می زنیم.((نیچه))  

نوآوری یعنی مشاهده چیزی كه گرچه در برابر چشم همگان است، اما هنوز نامی ندارد و نمی تواند نامیده شود.((نیچه)) 

یك، هرگز حق ندارد؛ با دو، حقیقت آغاز می شود. یك، نمی تواند خود را اثبات كند، اما دو در ورای هر گونه انكار است.((نیچه))  

انسان حتی نمی تواند اندیشه های خویش را به طور كامل به گفتار درآورد.((نیچه))  

آنك یك حسود؛ برای او آرزو نكنید كه بچه دار شود. او حتی نسبت به بچه ها حسادت خواهد كرد، زیرا دیگر نمی تواند مانند آنها شود.((نیچه))  

انسان فقط پرسشهایی را می شنود كه قادر به یافتن پاسخی برای آنها است.((نیچه))  

آدم با اصوات می تواند مردم را به راه كج یا راه درست هدایت كند، زیرا كسی به فكر انكار صدا نمی افتد.((نیچه))  

انسان آزاده می تواند خوب یا بد باشد، اما انسان غیر آزاده ننگ طبیعت است و كوچكترین آرامش، خواه آسمانی یا زمینی، وجود ندارد.((نیچه))  

آن كس كه می خواهد آزاده باشد، تنها از طریق توانایی های خود می تواند آزاده شود.((نیچه))  

از میان دو سخنور، تنها آن كس كه عنان اختیار به دست شور و شوق می دهد می تواند براستی منطق آرمانی خویش را به كرسی بنشاند.((نیچه))  

بشر در این دنیا بیشتر از همه موجودات، گرفتاری و عذاب كشیده است. بهترین دلیلش هم این است كه در بین تمام آنها تنها او می تواند بخندد.((نیچه))  

با سپردن خود به دست یك مربی آگاه، نه تنها ناتوان‌تر نمی‌شوی، بلكه احساس توانمندی بیشتری خواهی كرد.((استیو چندلر))  

اگر بخواهید آسوده دل شوید كه هدف یا چشم‌انداز دلخواهی كه پیش رو دارید، تا چه اندازه توانمند است، باید به كارآیی آن در مورد خودتان توجه كنید.((استیو چندلر))  

یك هدف توانمند، شما را به پیش می‌راند.((استیو چندلر))  

افراد مثبت، همیشه در جهت توانمند كردن نیروهای از دست داده‌ی خود به پیش می‌روند. آنها می‌دانند كه انرژی انسان به مرور زمان كاهش می‌یابد، ولی به موجب قانون فیزیك، با بهره‌گیری از یك انرژی تازه، اعضای ناتوان دوباره زنده خواهند شد.((آلن لوی مك‌ گینس))  

اگر شخص همه‌ی دانش‌ها را درك كند، ولی از شناخت اصل خیر و شناخت زیبایی و نیكی بازماند، این سودی تواند داشت؟((افلاطون))  

همه‌ی ما این توانایی را داریم كه با دشواری‌ها و بازدارنده‌ها برخورد كنیم، بر آنها پیروز شویم و بر ترس‌های خود چیره گردیم.((آنتونی رابینز))  

عشق، این توانایی را به آدمی می‌بخشد كه چهره‌ی راستین خود را نشان دهد، شكفته شود، سلاح‌های دفاعی خود را از دست بنهد و بگذارد نه تنها از نظر جسمی، كه از نظر روانی و معنوی نیز به كلی برهنه شود.((آبراهام مازلو))  

پیشداوری خود شما درباره‌ی میزان گنجایش، توانایی و استعدادی كه دارید، از هر كسی درست‌‌تر است؛ همان توانایی‌ها و استعدادهایی كه برای پدیدار شدن، چشم‌براه دگرگونی شماست.((استیو چندلر))  

ما باید به توانمندی و توانایی خود باور داشته باشیم كه اگر در آینده با چیز تازه‌ای روبرو شدیم، بتوانیم نااندیشیده به كنش بپردازیم.((آبراهام مازلو))  

نگرش آفریننده، مستلزم داشتن بی‌باكی و توانمندی است.((آبراهام مازلو))  

انسان‌های خوشبخت و شادمان، كسانی هستند كه این شایستگی و توانایی را دارند كه از تماشای یك لبخند زیبا، شاد شوند و احساس خوشبختی كنند.((آنتونی رابینز))  

باسواد بودن، یعنی توانایی گوش دادن به هر چیزی، بدون اینكه خشمگین شویم.((دیوید نوریس))  

مرد بی‌خرد و دیوانه، آهنگ آن می‌كند كه هم بر آدمیزاد و هم بر خدایان حاكم شود و چنین می‌پندارد كه این توانایی در او هست.((افلاطون))  

آن گونه خودباوری‌ كه برخاسته از احساس شایستگی، توانمندی و توانایی بی اندازه باشد، هرگز در درازمدت پابرجا و ماندنی نخواهد بود.((آنتونی رابینز))  

به یاد داشته باشید، باور، اطمینان و قطعیت، یك مهارت و توانایی است كه هرچه بیشتر آن را تمرین كنید، هر بار می‌توانید با سادگی بیشتری به آن دست یابید.((آنتونی رابینز))  

خداوند هرگز مشكلی را سر اهمان نمی‌گذارد، مگر آنكه بداند، شایستگی و گنجایش رویارویی با آن و توانایی از بین بردن آن را نیز داریم.((آنتونی رابینز))  

تنها یك راه برای خوشبختی وجود دارد؛ اینكه به روشی با خودتان و دیگران ارتباط برقرار كنید كه برای شما، توانایی، شادمانی، خودباوری، شایستگی و توانمندی به همراه داشته باشد.((آنتونی رابینز))  

فراموش نكنید كه با رد كردن هر وسوسه‌ی كوچك، كمی به توانا كردن اراده‌ی خود كمك كرده‌ایم، حال آنكه با رد كردن وسوسه‌های بزرگ، این نیرو چند برابر خواهد شد.((استیو چندلر))  

دانش، یك توانایی است. به دانشی كه كسب كرده‌اید، ارج نهید.((استیو چندلر))  

اگر تنها یك بار روی ناتوانی‌های خود تمركز كنیم، آنها را به توانایی تبدیل خواهیم كرد؛ توانستنی كه "نوآوری" در پی دارد.((استیو چندلر))  

زمانی كه نیروی ابتكار و آزادی انسانی را از او می‌گیرید، به راستی، منش و توانایی او را گرفته‌اید.((ویلیام بوئتكر))  

پول، یكی از اَشكال توانمندی است. ولی آنچه توانمندتر است، آموزش به دست آوردن و نگاهداری آن است.((رابرت كیوساكی))  

هر كس باید بپذیرد كه ارزش كمك – وام، قرض گرفتن – را دارد. زیرا توانایی شما برای پذیرش كمك دیگران، تعیین كننده‌ی توانایی شما برای كسب دارایی است.((اندرو متیوس))  

ناامیدی كامل می تواند در كنار درخشان ترین نوآوری ها به سر بَرَد. از كار افتادگی و شكوفایی، یكدیگر را جذب می كنند.((ژان پل سارتر))  

شادی از درون من سرچشمه می گیرد و هیچ كس به جز خود من نمی تواند من را شاد كند.((كارولین پاتِر))  

به راستی، بیشتر از آنچه كه می اندیشید، راههایی وجود دارد كه می تواند شما را به هدفتان برساند.((دایانا رابینسون))  

هیچ چیز در دنیا نمی تواند جای پایداری را بگیرد.((كَلوین كولیج))  

داوری ما بر [ پایه ی ] شناخت خودمان و با توجه به پیرامونی است كه ما در آن بزرگ شده ایم و بنابراین، نمی تواند داوری درستی باشد.((میشل سی اوستازسكی))  

كسانی كه خود را همیشه خوب و خوش احساس می كنند، رفتارشان با دیگران بهتر است و به عنوان یك فرد انسان، از توانایی های خود بیشتر بهره می گیرند.((آنتونی رابینز))  

بیشتر كامیابی من ناشی از این باور است كه می دانم توانایی انجام بسیاری از كارها را دارم، هرچند كه آن كارها را پیش تر انجام نداده باشم.((آنتونی رابینز))  

 
ادامه نوشته

آموزش زبان انگليسي

 گروه دانشگاه-يادگيري مکالمه زبان انگليسي به شکل مطلوب، آرزوي هرفردي است. چه آنها که انگيزه خاصي براي استفاده از اين توانايي دارند، مثل سفر به خارج، ادامه تحصيل يا استخدام در يک موسسه خارجي ويا صرفا از روي علاقه و ايجاد ارتباط با جامعه جهاني.همگان بر اين اعتقاد هستند که آموزش هاي زبان در مدارس و دانشگاه هاي ايران کمکي به مکالمه نمي کند و اطلاعات مربوطه صرفا در محدوده گرامر يا ترجمه متون خلاصه مي شود.برخي از خانواده هاي ايراني هم چون به سختي يادگيري زبان در بزرگسالي واقف هستند، فرزندان خود را از همان سال هاي ابتدايي در کلاس هاي ويژه ثبت نام مي کنند.اما بزرگسالان که فرصت شرکت در کلاس را داشته باشند، هميشه به دنبال يک مرکز معتبر هستند و شايد چندين آموزشگاه را تجربه کرده باشند. اما چون صرفا در کلاس حضور به هم مي رسانند و وقتي براي تمرين هاي هفتگي و مطالعه قبل از کلاس نمي گذارند، عملا به جايي نمي رسند.برخي نيز که کار و شغل روزمره اجازه حضور در کلاس را نمي دهد، با خريد انواع کتاب ها و نوارها، تصميم مي گيرند که در منزل يا خودرو، شخصا اقدام به يادگيري کنند که چون اجبار و ضرب العجلي برايشان نيست، به مرور از خير اين شيوه مي گذرند و مجموعه اي از کتاب و سي دي و نوار روي دستشان مي ماند.آنچه که در اين مطلب قصد بيان آن را داريم اشاره به نکته هاي کليدي و طلايي در يادگيري مکالمه زبان است که بر اساس تجربه هاي مختلف بدست آمده است.
سه شرط اصلي براي يادگيري مکالمه زبان: 

ادامه نوشته

میان ماندن و رفتن

هیشه حادثه جاری است
سکوت تلخ بریدن
صدای سرد شکستن
و رابطه گاهی...
چون خطی صاف وبی انتهاست
و گاهی...
منحنی زیبایی است از تبسم لبهایت
حکایت غریبی است
میان ماندن و رفتن
و رابطه گاهی...
نرفتن و ماندن
و گاهی...
برای ماندن باید رفت ...

اما چون تو را دارم

پس خواهم ماند

و فعل رفتن را

به ماندن ترجمه خواهم كرد

تا همچنان ماندن

در هميشه ي تاريخ

پيروز باشد

رسم زندگی

زندگی زيباست

 زشتی ‌های آن تقصير ماست،

 در مسيرش هرچه نازيباست

آن تدبير ماست!

گاهی

گاهی نمی شود هیچی رو به هیچکس گفت

شما متوجه شدید من چی گفتم

اگه متوجه شدید به من هم بگید

 

بد شانشی یا خوش شانسی؟

+ گاهي گمان نمي كني ولي مي شود،

 گاهي نمي شود، نمي شود كه نمي شود؛

گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است،

گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود؛

گاهي گداي گداي گدايي و بخت نيست،

گاهي تمام شهر گداي تو مي شود...

دكتر علي شريعتي

“میگن بنده خدا خیلی خوش شانسه. اینقدر کارش گرفته که نگو…”، “ما که اصلا شانس نداریم! خر ما از کره گی دم نداشت…” ، “راستی تو چقدر خوش شانسی که منو پیدا کردی! “ یا چقدر بد شانسی که به من برخوردی؟

بقیه رو هم در ادامه مطلب با کد عبور وارد شوید ببینین خوش شانسی یا بد شانسی اصلا یعنی چی؟؟

 

 ادامه مطلب با کد عبور امکان پذیر است

ادامه نوشته

فـــــوایــد خـوانـدن ســوره هــای قـرآن کـریــم

ســوره حـمـد:
شفاى همه امراض است مگر مرگ ؛ خواندن با ايمان و عمل كردن با علم و يقين به قرآن ، اين آثار را دارد.
سـوره بـقـرة :
هر كس سوره بقره را تلاوت كند، روز قيامت عمامه اى از نور بر سر او مى گذارند
سـوره مباركه آل عمران :
هر كس سوره آل عمران را بخواند، روز قيامت پوششى از نور او
را زينت مى دهد.
سـوره مبـاركـه نـساء:
هر كس سوره نساء را تلا وت كند، از عذاب قبر مصون و از آفات دنيا نيز در امان است ، تا به بهشت برسد.

ادامه نوشته

امام علی ع

گشاده رویی و دوستیت را برای عموممردم و عدالت را و انصاف را برای دشمنت بکار گیر

خصال ص۱۴۷

سند دوستی

برای دوستی که کد عبور دارد

از تمام تلاشی که برای درست کردن وبلاگم انجام دادی ممنونم

ادامه نوشته