فقط و فقط برای ترنم
|
با تو ستاره می شوم | |
|
همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم از سایه های ملتهب همیشه می گریختم خانه به خانه دیدمت همچو فسانه دیدمت |
|
با تو ستاره می شوم | |
|
همیشه از نگاه تو با تو عبور می کنم از سایه های ملتهب همیشه می گریختم خانه به خانه دیدمت همچو فسانه دیدمت |
| این زمین مال من است با تمام خوبی با همه زیبایی و در آن مزرعه ای دارم من داخل دهکده آشنایی در کنار مردمان خوشدل آری خوشبختی اینجاست در همین نزدیکی در کنار رود آبی در کنار دشت پاکی من فراخواهم خواند همه عالم را تا در این مزرعه گرد هم آیند روزی و سعادت اینجاست صلح و دوستی و صفاست |
«انّ من أغبط اوليائى عبداً مؤمناً»
در ميان بندگان، عدهاى در اوج بندگى من هستند، «أعبد»؛ يعنى در نهايت بندگى و از اوليا و عاشق من هستند،
«ذا حظّ من صلاة» كه از نماز خواندن نصيب و بهره مىبرند، سعى مىكند كه در هنگام نماز صبح، ظهر و عصر، مغرب و عشا:
«تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ»
لقمه حرام در بدن او نباشد. فرش و زمين حرام زير پاى او نباشد، لباس حرام به تن نكند، از آب حرام و غصبى در وضو و غسل استفاده ننمايد، اينگونه از نماز بهره مىبرد؛ يعنى با نماز، گناهان ظاهر و پنهان را از زندگى خود دور مىكند و بندگى مىكند، با نماز رضايت مرا جلب مىكند و مقرّب به درگاه مىشود.
«الصلوة قربان كل تقىّ».
در نظربازی ما بی خبران حیرانند
|
لحظه تحويل سال 1391 هجري شمسي به ساعت رسمي جمهوري اسلامي ايران: |
فرا رسیدن سال نو بر همه دوستان و ایرانیان خصوصا ترنم عزیزم مبارک
امیدوارم در پناه خداوند در سلامت کامل بسر ببرید
یا مقلب القلوب و الابصار
یا مدبر اللیل و النهار
یا محول الحول و الاحوال
حول حالنا الاحسن الحال
رسيد مژده كه آمد بهار و سبزه دميد
وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد
مكن زغصه شكايت كه در طريق طلب
به راحتي نرسيد آنكه زحمتي نكشيد
ز روي ساقي مهوش گلي بچين امروز
كه گرد عارض بستان بنفشه دميد
بهار مي گذرد دادگسترا درياب
كه رفت موسم حافظ هنوز مي نچشيد
مگر به هم قول نداده بودیم که تا آخر...
چرا با من؟ چرا؟
گفت:
یک سیب تا برسد زمین هزار چرخ میخورد!
و من در این فکر بودم
که مگر رابطه ی ما سیبِ زمینی بوده است؟!
یا اگر بوده است!
مگر سیبی که در راه زمین هزار چرخ میخورد
ماهیت اش عوض میشود؟!
از کتاب سمفونی بادها: فرامرز فرحمهر
ابريق مي مرا شكستي، ربي بر من در عيش را ببستي، ربي
من مِي خورم و تو مي كني بد مستي خاكم به دهن مگر كه مستي، ربي
ناكرده گنه در اين جهان كيست بگو! آن كس كه گنه نكرد چون زيست بگو!
من بد كنم و تو بد مكافات دهي! پس فرق ميان من و تو چيست بگو
اگر بدانی جایگاهت کجاست ،
مرا باور میکنی
اگر بدانی چقدر دوستت دارم ،
درد مرا درمان میکنی
تو عزیزی برایم ،
تو بی نظیری برایم ،
حرف دلم به تو همین است ،
قلبت می ماند تا آخرین نفس برایم
اگر بدانی چقدر عاشقت هستم
به این عشق شک میکنی،
شاید باور نکنی تا این حد دیوانه وار عاشقت هستم !
اما باور کن ،
چشمهایت را باز کن و حال و روز مرا ببین ،
این بی قرار ها و لحظه شماری های مرا ببین
درون غوغای عشق گم شده ام ،
گمشده ای هستم که تنها تو را میبینم ،
و تنها تو میتوانی مرا پیدا کنی
نه ادعای عاشقی دارم و نه شعار میدهم ،
ردپای مرا ببین که به کجا میروم!
میروم همان جایی که تو خواهی آمد ،
مینشینم به انتظارت تا تو بیایی ،
شاخه گلی را تقدیم به تو میکنم ،
تو را می بوسم و نوازش میکنم ،
تا تصویر عشق زیباتر شود ،
تا هوای با هم بودن عاشقانه تر شود
ما هر دو میدانیم مثل همه بی وفا نیستیم ،
ما هر دو میدانیم اهل خیانت و بی وفایی نیستیم
ما هر دو میدانیم آمده ایم که به عشق هم زندگی کنیم و با هم بمیریم!
شاید این جمله شبیه قصه ها باشد ،
شاید این حرفها تنها شعر و شعار باشد ،
اما آنچه با ارزش است همان است که در دل من و تو است!
همیشه در کنارت میمانم ،
با من هم کنار نیایی باز هم عاشقت میمانم ،
میدانم تو نیز همیشه با من میمانی،
تو جایگاه واقعی خودت را میدانی
گرچه جایگاهت بالاتر از قلب من است ،
اما قلبم تا ابد مال تو است ،
بمان و مرا یاری کن ،
دلم را از هر چه غم در این دنیاست خالی کن !
اگر بدانی جایگاهت کجاست،
به آن اندازه که برایت میمیرم ،
عاشقم میمانی !
آیت الله بهجت می فرمود :
ما آمده ایم زندگی کنیم تا قیمت پیدا کنیم ، نه اینکه با هر
قیمتی زندگی کنیم ؛
زندگی ما حکایت یخ فروشی است که از او پرسیدند : فروختی ؟
گفت : نه . ولی تمام شد !!!
نثار روح ملکوتی ایشان صلوات
دوستی و چای
دوستی با بعضی آدمها مثل خوردن چای خارجی است.
برای جوکهای خنده دارتعریف کردن
خوشحال ترین آدم روی زمینی.
بعد از یکی دوساعت می شود رنگ قیر
که انگار در آن مرکب چین
دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سر گل لاهیجان است.
ونتوانی فراموش اش کنی!

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی مودبانه گفت: ببخشید آقا! من میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد.
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری... خجالت نمیکشی؟
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحشهای مرد عصبی شود و واکنشی نشان دهد، همان طور مودبانه و متین ادامه داد.
خیلی عذر میخوام، فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم.
مرد خشکش زد... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد...
کد عبور
بارانی برای ترنم
در امتداد گذر چند ثانیه
صبر كن
با اجازه همه ی دوستان این پست برای ترنم است که کد عبور داره
یک روز آموزگار از دانشآموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا میتوانید راهی غیر تکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟ برخی از دانش آموزان گفتند با بخشیدن عشقشان را معنا میکنند. برخی «دادن گل و هدیه» و «حرفهای دلنشین» را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند «با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی» را راه بیان عشق میدانند.
در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد: یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیستشناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک قلاده ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود. رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرأت کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیستشناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت. بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجههای مرد جوان به گوش زن رسید. ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد. راوی اما پرسید : آیا میدانید آن مرد در لحظههای آخر زندگیاش چه فریاد میزد؟ بچهها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است! راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که «عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود.»
قطرههای بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیستشناسان میدانند ببر فقط به کسی حمله میکند که حرکتی انجام میدهد و یا فرار میکند. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش پیشمرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانهترین و بیریاترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
چقدر خوبه تو اوج تنهایی یکی بیاد و هم دمت باشه
چقدر خوبه تو اوج نا امیدی یکی بیاد و تموم امید زندگیت بشه
چقدر خوبه وقتی که حتی عزیز ترین کستم به فکر تو نیست یه غریبه بیاد و غصتو بخوره
چقدر خوبه تو اوج سرمای زمستون که داری از سرما میمیری یکی بیاد و خورشید زندگیت بشه
چقدر خوبه ...
نسل تلخ ،نسل برزخ:
مابچه های کارتون های سیاه و سفید بودیم
کارتونهایی که بچه یتیم ها قهرمانهایش بودند
ما پولهایمان را می ریختیم توی قلک های نارنجکی و می فرستادیم جبهه
دهه های فجر مدرسه هایمان را تزئین می کردیم
......
و حالا گیر افتاده ایم بین دو نسل
|
هیشه حادثه جاری است
سکوت تلخ بریدن
صدای سرد شکستن
و رابطه گاهی...
چون خطی صاف وبی انتهاست
و گاهی...
منحنی زیبایی است از تبسم لبهایت
حکایت غریبی است
میان ماندن و رفتن
و رابطه گاهی...
نرفتن و ماندن
و گاهی...
برای ماندن باید رفت ...
اما چون تو را دارم
پس خواهم ماند
و فعل رفتن را
به ماندن ترجمه خواهم كرد
تا همچنان ماندن
در هميشه ي تاريخ
پيروز باشد
زندگی زيباست
زشتی های آن تقصير ماست،
در مسيرش هرچه نازيباست
آن تدبير ماست!
گاهی نمی شود هیچی رو به هیچکس گفت
شما متوجه شدید من چی گفتم
اگه متوجه شدید به من هم بگید
+ گاهي گمان نمي كني ولي مي شود،
گاهي نمي شود، نمي شود كه نمي شود؛
گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است،
گاهي نگفته قرعه به نام تو مي شود؛
گاهي گداي گداي گدايي و بخت نيست،
گاهي تمام شهر گداي تو مي شود...
دكتر علي شريعتي 
“میگن بنده خدا خیلی خوش شانسه. اینقدر کارش گرفته که نگو…”، “ما که اصلا شانس نداریم! خر ما از کره گی دم نداشت…” ، “راستی تو چقدر خوش شانسی که منو پیدا کردی! “ یا چقدر بد شانسی که به من برخوردی؟
بقیه رو هم در ادامه مطلب با کد عبور وارد شوید ببینین خوش شانسی یا بد شانسی اصلا یعنی چی؟؟
ادامه مطلب با کد عبور امکان پذیر است
ســوره حـمـد:
شفاى همه امراض است مگر مرگ ؛ خواندن با ايمان و عمل كردن با علم و يقين به قرآن ، اين آثار را دارد.
سـوره بـقـرة :
هر كس سوره بقره را تلاوت كند، روز قيامت عمامه اى از نور بر سر او مى گذارند
سـوره مباركه آل عمران :
هر كس سوره آل عمران را بخواند، روز قيامت پوششى از نور او را زينت مى دهد.
سـوره مبـاركـه نـساء:
هر كس سوره نساء را تلا وت كند، از عذاب قبر مصون و از آفات دنيا نيز در امان است ، تا به بهشت برسد.
گشاده رویی و دوستیت را برای عموممردم و عدالت را و انصاف را برای دشمنت بکار گیر
خصال ص۱۴۷
سند دوستی
برای دوستی که کد عبور دارد
از تمام تلاشی که برای درست کردن وبلاگم انجام دادی ممنونم