از نظر من درستکاری به معنای شناخت قواعد بازی های زندگی و رعایت کردن آنهاست.

راستش از نظر من روابط مختلف بین آدما بازی هایی که ما وارد اون بازیها میشیم و گاهی وقتها این بازیهای مختلف اونقدر باهم قاطی میشن که نمی تونیم از هم جداشون کنیم.

رابطه با دوست های مختلف؛ رابطه کاری؛ رابطه عاشقانه؛‌ رابطه خانوادگی و هزاران رابطه ای که هر روز باهاشون سروکار داریم.

برای واضح تر شدن منظورم ۲ مثال می آرم. من دارم با یکی از دوستام حکم بازی میکنم قاعده این بازی میگه که نگاه به رقیبم نکنم. ورقها رو عوض نکنم و ورقها رو درست پایین بیام. حالا من پیش خودم می خوام خیلی رو راست باشم و همه ورقها رو به حریفم نشون می دم. این کار من نه تنها روراستی و روباز بازی کردن نیست بلکه من اون بازی رو خراب میکنم. دیگه از بازی لذت نمیبرم و حریفم بعد از یک بازی یا دو بازی به من میگه خودتو گرفتی و دنبال یک حریف جدی می گرده که بتونه باهاش درست بازی کنه.

این اتفاقیه که زیاد تو زندگی عادی ما می افته یه وقتایی فکر میکنیم که داریم برای یارمون رو باز بازی می کنیم و وقتی که بازی خراب میشه هاج و واج از اینکه چرا اینجور شد می مونیم. غافل از اینکه خودمون ناشیانه بازی رو خراب کردیم.

توی بازی فوتبال  استفاده از دست خطاست و اگر من توی بازی بدون اینکه داور ببینه با دست به توپ بزنم کارم از روی صداقت نیست در حالیکه توی بازی هندبال قاعده اینه که توپ رو با دست بزنم. حالا اگه من هر دو بازی رو انجام بدم و توی هر دو بازی از دستم استفاده کنم یا اینکه توی هر دو بازی از دستم استفاده نکنم اشتباه کردم.

اینم چیزیه که زیاد توی روابط دیده میشه. گاهی ما یک رابطه رو خیلی تعمیم می دیم و میخوایم رابطه ای رو که دوست داریم همه جا استفاده کنیم یا اینکه اگه یه جایی باید یک سری محدودیت بگذاریم اون محدودیت رو توی بازی های دیگه می بریم.

خلاصه اینکه درستکاری و رو راستی شناخت بازی های مختلف و رعایت قواعد اون بازیهاست.