خاطره
|
در شب غرق می شوم تا شناگر قابل روز شوم !
امشب ، در شب چیزهای متفاوتی دیدم !!!!!
فواره : آب در فراز و فرود ماهیت یکسانی دارد ... مایه حیات .. گلها : گلهای زیبای روز در نور کمرنگ شب مانند اشباحی هستند که برایم شکلک در می اورند ... مایه خنده ماه : زیبا و سرفراز در محل خود مهربانانه نگاهم می کند .. مایه آرامش بلوار خاطرات : جایی که هر صبح آن را طی می کردم ـ تلنگر خاطرات .. مایه خیال پردازی!! بیمارستان : پرسنل خسته ی آن عاشق همراه بیمار هستند ( همان کارگر بی جیره و مواجب) ... مایه نا امیدی رانندگی : خیابان خلوت و نیمه تاریک دعوت به سرعت می کند ... مایه شیطنت ساندویچی : در حال سرخ کردن همبرگر ها ، چراغها را خاموش می کند ... مایه خجالت مادر : خستــه ... خستــــه ... خستــــــه !!!!
و ... خیلی چیزهای دیگه که در شب امشب ، دیدم ! |