نا اميدي ممنونع.....

گله میکردم از خدا ، از وضع خودمون، از بی عدالتی ، از تظاهر ، از گرونی، از...
بهش میگفتم چرا انقد صبوری، بهش میگفتم خسته شدم بهش میگفتم پس کی دیگه میخوای کمک کنی؟
اما الان،
دیگه هیچ گله نمیکنم از خدا، فقط التماسش میکنم، التماسش میکنم: یارب! امام زمان رو برسون، خدایا خواهش میکنم امام زمان رو برسون، خدایا ماه مهمانی توئه، ماه کرم توئه، خدایا به جرم مسلمانی، گناه دارن خدایا.

پ.ن: خودم رو میزارم به جای اونها، حتی تصورش هم وحشتناکه.
بیاید انتقاد کنیم، سرزنش کنیم، دنبال عدالت بگردیم ولی ناشکری نکنیم.
+ نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 23:3 توسط حمید
|