عزیزان! بیایید فرصت را غنیمت بشماریم و ارتباطمان را با خدا و اولیاى او قوى‌تر کنیم . از خدا بخواهیم توفیق دهد عهد و میثاقى جدّى با امام زمان (علیه السلام) ببندیم. بگوییم آقا! ما مى‌خواهیم نوکر و خدمتگزار شما باشیم. به طور جدّى مى‌پذیریم که در این راه نقص داریم و لایق نیستیم؛ امّا شما از خدا بخواهید که این لیاقت و توفیق را به ما بدهد تا در راه شما گام برداریم و به گونه‌اى سیر کنیم که شما بپسندید!
گمان نمى کنم کسى از روى صدق و خلوص قلبى با امام زمان (علیه السلام) چنین قرارى بگذارد و از همان لحظه، مشمول امدادها و عنایت‌هاى ویژه حضرت نشود. با این که خودم لیاقتش را ندارم، ایمان دارم که اگر شما این پیمان را به زبان هم نیاورید، او مى‌شنود و فوراً هم پاسخ مى‌دهد؛ آن گاه ورق عوض مى‌شود و اگر تا به حال، تاریکى‌هایى در زندگى ما بود، از همین جا عوض مى‌شود.
هدیه‌اى که تقدیم امام زمانمان ارواحناه فداه مى‌کنیم، باید بهترین سرمایه‌ها و دارایى‌هاى ما باشد. براى خدمت به امام زمان (علیه السلام)، باید بهترین اوقات و سرمایه‌هایمان را هزینه، و جوانى خویش را در این راه فدا کنیم و لحظه‌اى از خدمتگزارى و جلب رضایت حضرت غافل نشویم. اگر در همین لحظه، به شما جواز شرفیابى به محضر امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشریف را عطا کنند، آیا براى هدیه به حضرت تکه نانى خشکیده یا لباسى وصله دار مى‌برید یا بهترین دارایى خویش را به محضر مقدّسش هدیه مى‌کنید؟!
آنان که مى‌خواهند فرزندانشان را به پیشگاه خداوند متعالى و امام زمان (علیه السلام) هدیه کنند تا افتخار وراثت پیامبران نصیبشان شود، باید بهترین، مستعدترین و پاک‌سرشت‌ترین فرزندان خویش را براى این راه برگزینند و در تشویق ایشان از هر راهى بکوشند واز هیچ مساعدتى براى تربیت و رشد ایشان آن‌ها فروگذار نکنند.

پی نوشت ها :

1. قال الصادق(علیه السلام): «لاَ یَقدِرُ الخَلاَئِقُ على کُنهِ صِفَةِ اللّهِ عزّوجلّ، فکَما لاَ یَقدِرُ عَلى کُنهِ صِفَةِ اللّهِ عزَّوجلَّ فکذلِکَ لاَ یَقدِرُ على کُنهِ صِفَةِ رَسُولِ اللّهِ، وَ کَمَا لایَقدِرُ على کُنهِ صفةِ الرَّسُولِ فکذلِکَ لاَ یَقدِرُ عَلى کُنهِ صِفَةِ الامام...؛ مردم، از پى بردن به کنه صفت خداوند ناتوانند و همانگونه که از پى بردن به گوهر صفت خدا عاجزند، توانِ فهمِ حقیقتِ صفتِ رسول اللّه را نیز ندارند و همان‌سان که از دریافتِ کنه صفت رسول عاجزند، از درک ژرفاى صفتِ امام نیز دور و بى بهره اند و...» (علّامه مجلسى، بحارالانوار، ج 67، ص 65)
2. اسراء(17)، 85.
3. یکى از عارفان درباره مقام والایى که مؤمنان واقعى مى‌توانند بدان دست یابند، مى‌گوید: «اگر آسمان‌ها، زمین، عرش الاهى و هر آن چه در آن‌ها است، هزار هزار مرتبه در گوشه‌اى از زوایاى قلبِ مؤمنِ عارف جاى گیرد، قلب او هیچ احساس تنگى و سنگینى از آن نخواهد کرد». (ر.ک: قیصرى، شرح فصوص الحکم، ص 195)
4. کهف (18)، 104
5. عصر(103)، 2 و 3.
6. «...تُفْتَحُ فیها أبَوابُ السَّماءِ فَیُفتَحُ فیها أبوَابُ الرَّحمةِ و بَابُ الرِّضوَانِ و بابُ المَغفِرَة وَ بابُ الفَضلِ وَ بابُ التَّوبَةِ وَبابُ النِّعمَةِ وَبابُ الجُودِ وَبابُ الإِحسَانِ...». (علاّمه مجلسى، بحارالانوار، ج 98، ص 413، باب 30، ح 1)

تنظیم و ویرایش : سایت حرف آخر




معرفت امام زمان علیه السلام

از بیانات علامه مصباح یزدی

ناتوانى بشر از معرفت امام زمان (علیه السلام)

مقام اهل بیت (علیهم السلام) چنان مقام بزرگى است که بزرگى اش را با عقل و فکر خودمان نمى توانیم درک کنیم. در واقع عظمت خدا است که در انوار پاک چهارده معصوم (علیهم السلام) تجلّى کرده است. اگر همه انسان‌ها عقل‌هایشان را روى هم گذاشته، بخواهند پایه بلند این مقام را درک کنند، هرگز نخواهند توانست. همین قدر باید خوشحال باشیم که خداوند متعالى، این معرفت را به ما داده است که بدانیم آن‌ها در چنان مقام والایى هستند که ما نمى توانیم بفهمیم. اگر این را باور کنیم، خودش کمال است.
همان‌گونه که ذات و صفات خدا براى ما قابل شناخت نیست، صفات اولیاى او را نیز نمى توانیم بشناسیم؛(1) البتّه هیچ مخلوقى را نمى توان با خدا مقایسه کرد؛ چرا که او فوق بى نهایت است. خدا و اولیاى او تفاوت بسیارى با هم دارند؛ آن هم نه تفاوت یک درجه، آن گونه که بعضى فکر مى‌کنند. نمى توان گفت: وجود، درجاتى دارد که بالاترین درجه آن خدا، و یک درجه پایین‌تر از آن، وجود پیامبر (صلى الله علیه وآله) است؛ چرا که فاصله ذات اقدس الاهى با شریف ترین و والاترین مخلوقاتش نیز که نور پاک محمّد (صلى الله علیه وآله) است، بى نهایت است. فاصله نور مقدّس پیامبر (صلى الله علیه وآله) با ما بى نهایت است؛ امّا فاصله او با خدا نیز نهایت ندارد. خداوند فوق مقام همه مخلوقات و از جمله، انوار معصومان (علیهم السلام) است.
اگر همین اندازه بفهمیم که از درک مقام والاى ایشان ناتوانیم، باید خدا را بسیار شاکر باشیم که چنین معرفتى به ما داده است. این حقیقت نیز به برکت تعلیم خود آن‌ها است وگرنه به هزاران غرور مبتلا مى‌شدیم و خیال مى‌کردیم خیلى چیزها را مى‌فهمیم. در مرتبه اوّل، قرآن به ما فرموده است:
وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلِیلاً.(2)
و جز اندکى از دانش به شما داده نشده است.
و در مرتبه بعد، خود اهل‌بیت (علیهم السلام) فرموده اند که مقام ما بسیار بالاتر از آن است که شما بفهمید. به هر حال، به برکت تعلیم آن‌ها فهمیدیم آن‌ها در چنان اوجى هستند که اگر ما هزاران سال با تندروترین مرکب‌ها نیز حرکت کنیم، به آن جا نخواهیم رسید.

ضرورت تلاش براى شناخت امام زمان (علیه السلام)

از سوى دیگر نباید چنین توهّمى پیش آید که چون نمى توانیم بدان قله رفیع برسیم، پس باید همه چیز را رها کنیم. همان درجه از معرفت که به برکت آموزه‌ها و راهنمایى‌هاى اهل‌بیت (علیهم السلام) قابل دستیابى است، آن قدر عظمت دارد که تمام جهان مادّى در برابر آن بى ارزش است .
نمى گویم مى‌توانیم به مقام معصوم (علیه السلام) برسیم؛ امّا همان مقامى که در سایه هدایت‌گرى این انوار پاک مى‌توانیم بدان دست یابیم، آن قدر بزرگ است که تمام این جهان با همه عظمتش در برابر آن، هیچ بها و ارزشى ندارد.(3)

زیانکارترین مردم

یادآورى این حقایق در این جهت مى‌تواند مفید باشد که ارزش عمرمان را بهتر بدانیم. آیا حیف نیست چنین عمرى که مى‌تواند ما را به چنان مقام والایى برساند، براى به دست آوردن یک مشت خشت و گل یا چند پاره آهن صرف شود؟ فرض کنید کسانى که جوانى شان را صرفِ درس خواندن، مدرک گرفتن و یافتن شغلى پردرآمد مى‌کنند، اگر بتوانند سالى یک میلیون تومان ذخیره کنند و پس از بیست سال یک خانه بیست میلیون تومانى بخرند، حاصل عمرشان پس از چهل یا پنجاه سال تلاش و دوندگى، یک خانه بیست میلیونى خواهد بود؛ یعنى حاصل تمام درس خواندن‌ها، زحمت‌ها، تبلیغ‌ها و... با چند خروار خاک و گچ و سیمان و آهن مساوى شده است.
قرآن کریم مى‌فرماید:
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالاً. الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحسِنُونَ صُنعاً(4)
بگو: آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین [مردم] در کارها چه کسانى هستند؟ آن‌ها که تلاش‌هایشان در زندگى دنیا گم و نابود شده است و با این حال مى‌پندارند که کار نیک انجام مى‌دهند.
کسانى که عمرشان صرف شد تا خوشى‌ها و زینت‌هاى دنیا را به دست آورند، ضرر کرده اند؛ چرا که هرگز به آن همه زحمت‌ها، بى خوابى‌ها، غربت‌ها و مشکلات زندگى نمى ارزید که در مقابلش یک مشت سنگ و آهن و سیمان و گچ به دست آید.
آرى، چنین افرادى زیانکارند؛ امّا چرا زیانکارترین افرادند؟!
براى این‌که وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنعاً. کسانى که از اوّل مى‌دانند، کار نادرستى را مرتکب مى‌شوند و سرمایه و پولشان را آگاهانه به دست خودشان آتش مى‌زنند، زیان کرده‌اند؛ امّا زیانکارترین افراد کسانى اند که نه تنها این آتش زدن سرمایه را خسارت نمى دانند، بلکه آن را هنر و ترقّى و افتخار مى‌پندارند. اینان خیال مى‌کنند با این درس خواندن‌ها و کارهایى که براى غیر خدا انجام مى‌دهند، خیلى اوج گرفته‌اند؛ امّا ناگهان متوجّه مى‌شوند که همه اش «هَباءً مَنْثُوراً؛ گردو غبارى پراکنده در هوا» شده است.
اینان خسارتى دوچندان دارند؛ هم سرمایه را از دست داده اند و هم آرزوها و آرمان‌هایى که داشتند، بر باد رفته است. پنداشتند با این اعمالشان نزد خدا عزیز، و بر اثر این کارها، نور چشم امام زمان(علیه السلام) مى‌شوند؛ امّا بعد آشکار شد که نه تنها هیچ کدام از این اعمال پذیرفته نشده، بلکه سقوطشان را نیز در پى داشته است. این، زیان دوچندان است؛ چرا که مى‌انگارند کارهاى خوبى انجام داده اند؛ امّا درخواهند یافت که همه اش ضرر بوده است.

اخلاص در پیشگاه امام زمان (علیه السلام)

اگر آدمى با اختیار خویش مى‌تواند راه درست را برگزیند، چرا کارى نکند که لحظه لحظه عمرش باعث سعادت شود و هر نفس کشیدنش او را بالا ببرد. مگر راه بسته است؟!
همه انبیا و اولیا آمده اند تا ما را بدین صراط مستقیم نزدیک کنند؛ راهى را به ما نشان دهند که با هر گامى در آن، ترقّى کنیم؛ هر نفسى که مى‌کشیم، پرواز کنیم؛ هر روزى که از ما بگذرد، مقامى را به دست آوریم.
فهمیدن این حقیقت، خود نعمتى است که به برکت اهل بیت(علیهم السلام) نصیب ما شده. حال که زیانکارى خویش را در کارهاى غیرخدایى دریافتیم، باید بیش‌تر مراقب گفتار و رفتار خود باشیم. نیت‌ها و کارهایمان را براى خداوند خالص، و این حقیقت را همواره به یک دیگر یادآورى کنیم.
به فرموده قرآن، همه ما انسان‌ها در زیان و خسارتیم، مگر کسانى از ما که ایمان و عملى خالص داشته باشند و دیگران را نیز به راه حق و حقیقت سفارش کنند:
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر، إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ.(5)
سوگند به عصر که انسان‌ها همه در زیانند، مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند و یک دیگر را به حق و استقامت بر آن سفارش مى‌کنند.
ما که اکنون پایمان لب گور است و این خسارت را به خوبى احساس مى‌کنیم، جا دارد به شما که هنوز در دوران جوانى به سر مى‌برید، یادآورى کنیم تا به مصیبت ما گرفتار نشوید. زودتر خودتان را بیابید و بپایید و نیّت‌هایتان را خالص کنید. اگر از امام زمان(علیه السلام) دم مى‌زنید، به واقع از روى محبّت و اخلاص باشد. اگر خودتان را خدمت‌گزار او مى‌شمرید، بکوشید به گونه‌اى رفتار کنید که او بپذیرد.
اگر چنین نکنیم، خسارت دیده ایم. این راه، راهى باز و هموار، و جاده‌اى روشن و آشکار است؛ امّا ما چشمانمان را مى‌بندیم؛ انگار که نمى دانیم چه باید کرد. مگر انسان به برکت این شب‌ها و اوقات محترم مقدارى به خود بیاید و توجّه یابد که غیر از این اسباب عادى و رفتارهایى که با آن‌ها انس گرفته ایم، مسائل دیگرى نیز در کار ات.

فضیلت شبِ نیمه‌شعبان

شب نیمه شعبان، یکى از شب‌هاى قدر شمرده مى‌شود. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در روایتى فرموده است:
شب نیمه شعبان در حال استراحت بودم که جبرائیل مرا صدا زد. بلند شدم و به قبرستان بقیع رفتم. جبرئیل خطاب به من گفت: اى رسول خدا! مى‌دانى امشب چه شبى است؟ امشب شبى است که اگر کسى از اشقیا باشد و از خدا کمک بخواهد، خدا نامش را از شمار اشقیا محو مى‌کند و در زمره شهدا مى‌نویسد. امشب شبى است که درهاى آسمان به روى بندگان باز مى‌شود: باب التّوبه، باب الرّضوان، باب الإحسان، باب المغفره و... .(6)
قدر امشب را بدانید و آن را به عبادت احیا کنید. ساعات این شب را غنیمت بشمارید. روایات فراوانى درباره اعمال این شب وارد شده است. از جمله آن اعمال، صد رکعت نماز با هزار قل هو اللّه است که در هر رکعت بعد از حمد 10 بار خوانده مى‌شود. شما که جوانید و انرژى دارید، فرصت را غنیمت بشمارید. کار سختى نیست. مقایسه کنید که اگر امشب، شب امتحان بود و احتمال داشت که فردا در امتحان رد بشوید، آیا حاضر بودید امشب را تا صبح درس بخوانید تا تحصیل یک سالتان هدر نرود؟ به طور قطع ارزش این نماز و دیگر عبادت‌هاى امشب، از درس خواندن شب امتحان کم‌تر نیست.

عهد و میثاق با امام زمان (علیه السلام)

عزیزان! بیایید فرصت را غنیمت بشماریم و ارتباطمان را با خدا و اولیاى او قوى‌تر کنیم . از خدا بخواهیم توفیق دهد عهد و میثاقى جدّى با امام زمان (علیه السلام) ببندیم. بگوییم آقا! ما مى‌خواهیم نوکر و خدمتگزار شما باشیم. به طور جدّى مى‌پذیریم که در این راه نقص داریم و لایق نیستیم؛ امّا شما از خدا بخواهید که این لیاقت و توفیق را به ما بدهد تا در راه شما گام برداریم و به گونه‌اى سیر کنیم که شما بپسندید!
گمان نمى کنم کسى از روى صدق و خلوص قلبى با امام زمان (علیه السلام) چنین قرارى بگذارد و از همان لحظه، مشمول امدادها و عنایت‌هاى ویژه حضرت نشود. با این که خودم لیاقتش را ندارم، ایمان دارم که اگر شما این پیمان را به زبان هم نیاورید، او مى‌شنود و فوراً هم پاسخ مى‌دهد؛ آن گاه ورق عوض مى‌شود و اگر تا به حال، تاریکى‌هایى در زندگى ما بود، از همین جا عوض مى‌شود.
هدیه‌اى که تقدیم امام زمانمان ارواحناه فداه مى‌کنیم، باید بهترین سرمایه‌ها و دارایى‌هاى ما باشد. براى خدمت به امام زمان (علیه السلام)، باید بهترین اوقات و سرمایه‌هایمان را هزینه، و جوانى خویش را در این راه فدا کنیم و لحظه‌اى از خدمتگزارى و جلب رضایت حضرت غافل نشویم. اگر در همین لحظه، به شما جواز شرفیابى به محضر امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشریف را عطا کنند، آیا براى هدیه به حضرت تکه نانى خشکیده یا لباسى وصله دار مى‌برید یا بهترین دارایى خویش را به محضر مقدّسش هدیه مى‌کنید؟!
آنان که مى‌خواهند فرزندانشان را به پیشگاه خداوند متعالى و امام زمان (علیه السلام) هدیه کنند تا افتخار وراثت پیامبران نصیبشان شود، باید بهترین، مستعدترین و پاک‌سرشت‌ترین فرزندان خویش را براى این راه برگزینند و در تشویق ایشان از هر راهى بکوشند واز هیچ مساعدتى براى تربیت و رشد ایشان آن‌ها فروگذار نکنند.

پی نوشت ها :

1. قال الصادق(علیه السلام): «لاَ یَقدِرُ الخَلاَئِقُ على کُنهِ صِفَةِ اللّهِ عزّوجلّ، فکَما لاَ یَقدِرُ عَلى کُنهِ صِفَةِ اللّهِ عزَّوجلَّ فکذلِکَ لاَ یَقدِرُ على کُنهِ صِفَةِ رَسُولِ اللّهِ، وَ کَمَا لایَقدِرُ على کُنهِ صفةِ الرَّسُولِ فکذلِکَ لاَ یَقدِرُ عَلى کُنهِ صِفَةِ الامام...؛ مردم، از پى بردن به کنه صفت خداوند ناتوانند و همانگونه که از پى بردن به گوهر صفت خدا عاجزند، توانِ فهمِ حقیقتِ صفتِ رسول اللّه را نیز ندارند و همان‌سان که از دریافتِ کنه صفت رسول عاجزند، از درک ژرفاى صفتِ امام نیز دور و بى بهره اند و...» (علّامه مجلسى، بحارالانوار، ج 67، ص 65)
2. اسراء(17)، 85.
3. یکى از عارفان درباره مقام والایى که مؤمنان واقعى مى‌توانند بدان دست یابند، مى‌گوید: «اگر آسمان‌ها، زمین، عرش الاهى و هر آن چه در آن‌ها است، هزار هزار مرتبه در گوشه‌اى از زوایاى قلبِ مؤمنِ عارف جاى گیرد، قلب او هیچ احساس تنگى و سنگینى از آن نخواهد کرد». (ر.ک: قیصرى، شرح فصوص الحکم، ص 195)
4. کهف (18)، 104
5. عصر(103)، 2 و 3.
6. «...تُفْتَحُ فیها أبَوابُ السَّماءِ فَیُفتَحُ فیها أبوَابُ الرَّحمةِ و بَابُ الرِّضوَانِ و بابُ المَغفِرَة وَ بابُ الفَضلِ وَ بابُ التَّوبَةِ وَبابُ النِّعمَةِ وَبابُ الجُودِ وَبابُ الإِحسَانِ...». (علاّمه مجلسى، بحارالانوار، ج 98، ص 413، باب 30، ح 1)

تنظیم و ویرایش : سایت حرف آخر

ناتوانى بشر از معرفت امام زمان (علیه السلام)

مقام اهل بیت (علیهم السلام) چنان مقام بزرگى است که بزرگى اش را با عقل و فکر خودمان نمى توانیم درک کنیم. در واقع عظمت خدا است که در انوار پاک چهارده معصوم (علیهم السلام) تجلّى کرده است. اگر همه انسان‌ها عقل‌هایشان را روى هم گذاشته، بخواهند پایه بلند این مقام را درک کنند، هرگز نخواهند توانست. همین قدر باید خوشحال باشیم که خداوند متعالى، این معرفت را به ما داده است که بدانیم آن‌ها در چنان مقام والایى هستند که ما نمى توانیم بفهمیم. اگر این را باور کنیم، خودش کمال است.
همان‌گونه که ذات و صفات خدا براى ما قابل شناخت نیست، صفات اولیاى او را نیز نمى توانیم بشناسیم؛(1) البتّه هیچ مخلوقى را نمى توان با خدا مقایسه کرد؛ چرا که او فوق بى نهایت است. خدا و اولیاى او تفاوت بسیارى با هم دارند؛ آن هم نه تفاوت یک درجه، آن گونه که بعضى فکر مى‌کنند. نمى توان گفت: وجود، درجاتى دارد که بالاترین درجه آن خدا، و یک درجه پایین‌تر از آن، وجود پیامبر (صلى الله علیه وآله) است؛ چرا که فاصله ذات اقدس الاهى با شریف ترین و والاترین مخلوقاتش نیز که نور پاک محمّد (صلى الله علیه وآله) است، بى نهایت است. فاصله نور مقدّس پیامبر (صلى الله علیه وآله) با ما بى نهایت است؛ امّا فاصله او با خدا نیز نهایت ندارد. خداوند فوق مقام همه مخلوقات و از جمله، انوار معصومان (علیهم السلام) است.
اگر همین اندازه بفهمیم که از درک مقام والاى ایشان ناتوانیم، باید خدا را بسیار شاکر باشیم که چنین معرفتى به ما داده است. این حقیقت نیز به برکت تعلیم خود آن‌ها است وگرنه به هزاران غرور مبتلا مى‌شدیم و خیال مى‌کردیم خیلى چیزها را مى‌فهمیم. در مرتبه اوّل، قرآن به ما فرموده است:
وَ ما أُوتِیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاّ قَلِیلاً.(2)
و جز اندکى از دانش به شما داده نشده است.
و در مرتبه بعد، خود اهل‌بیت (علیهم السلام) فرموده اند که مقام ما بسیار بالاتر از آن است که شما بفهمید. به هر حال، به برکت تعلیم آن‌ها فهمیدیم آن‌ها در چنان اوجى هستند که اگر ما هزاران سال با تندروترین مرکب‌ها نیز حرکت کنیم، به آن جا نخواهیم رسید.

ضرورت تلاش براى شناخت امام زمان (علیه السلام)

از سوى دیگر نباید چنین توهّمى پیش آید که چون نمى توانیم بدان قله رفیع برسیم، پس باید همه چیز را رها کنیم. همان درجه از معرفت که به برکت آموزه‌ها و راهنمایى‌هاى اهل‌بیت (علیهم السلام) قابل دستیابى است، آن قدر عظمت دارد که تمام جهان مادّى در برابر آن بى ارزش است .
نمى گویم مى‌توانیم به مقام معصوم (علیه السلام) برسیم؛ امّا همان مقامى که در سایه هدایت‌گرى این انوار پاک مى‌توانیم بدان دست یابیم، آن قدر بزرگ است که تمام این جهان با همه عظمتش در برابر آن، هیچ بها و ارزشى ندارد.(3)

زیانکارترین مردم

یادآورى این حقایق در این جهت مى‌تواند مفید باشد که ارزش عمرمان را بهتر بدانیم. آیا حیف نیست چنین عمرى که مى‌تواند ما را به چنان مقام والایى برساند، براى به دست آوردن یک مشت خشت و گل یا چند پاره آهن صرف شود؟ فرض کنید کسانى که جوانى شان را صرفِ درس خواندن، مدرک گرفتن و یافتن شغلى پردرآمد مى‌کنند، اگر بتوانند سالى یک میلیون تومان ذخیره کنند و پس از بیست سال یک خانه بیست میلیون تومانى بخرند، حاصل عمرشان پس از چهل یا پنجاه سال تلاش و دوندگى، یک خانه بیست میلیونى خواهد بود؛ یعنى حاصل تمام درس خواندن‌ها، زحمت‌ها، تبلیغ‌ها و... با چند خروار خاک و گچ و سیمان و آهن مساوى شده است.
قرآن کریم مى‌فرماید:
قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمالاً. الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحسِنُونَ صُنعاً(4)
بگو: آیا به شما خبر دهیم که زیانکارترین [مردم] در کارها چه کسانى هستند؟ آن‌ها که تلاش‌هایشان در زندگى دنیا گم و نابود شده است و با این حال مى‌پندارند که کار نیک انجام مى‌دهند.
کسانى که عمرشان صرف شد تا خوشى‌ها و زینت‌هاى دنیا را به دست آورند، ضرر کرده اند؛ چرا که هرگز به آن همه زحمت‌ها، بى خوابى‌ها، غربت‌ها و مشکلات زندگى نمى ارزید که در مقابلش یک مشت سنگ و آهن و سیمان و گچ به دست آید.
آرى، چنین افرادى زیانکارند؛ امّا چرا زیانکارترین افرادند؟!
براى این‌که وَ هُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنعاً. کسانى که از اوّل مى‌دانند، کار نادرستى را مرتکب مى‌شوند و سرمایه و پولشان را آگاهانه به دست خودشان آتش مى‌زنند، زیان کرده‌اند؛ امّا زیانکارترین افراد کسانى اند که نه تنها این آتش زدن سرمایه را خسارت نمى دانند، بلکه آن را هنر و ترقّى و افتخار مى‌پندارند. اینان خیال مى‌کنند با این درس خواندن‌ها و کارهایى که براى غیر خدا انجام مى‌دهند، خیلى اوج گرفته‌اند؛ امّا ناگهان متوجّه مى‌شوند که همه اش «هَباءً مَنْثُوراً؛ گردو غبارى پراکنده در هوا» شده است.
اینان خسارتى دوچندان دارند؛ هم سرمایه را از دست داده اند و هم آرزوها و آرمان‌هایى که داشتند، بر باد رفته است. پنداشتند با این اعمالشان نزد خدا عزیز، و بر اثر این کارها، نور چشم امام زمان(علیه السلام) مى‌شوند؛ امّا بعد آشکار شد که نه تنها هیچ کدام از این اعمال پذیرفته نشده، بلکه سقوطشان را نیز در پى داشته است. این، زیان دوچندان است؛ چرا که مى‌انگارند کارهاى خوبى انجام داده اند؛ امّا درخواهند یافت که همه اش ضرر بوده است.

اخلاص در پیشگاه امام زمان (علیه السلام)

اگر آدمى با اختیار خویش مى‌تواند راه درست را برگزیند، چرا کارى نکند که لحظه لحظه عمرش باعث سعادت شود و هر نفس کشیدنش او را بالا ببرد. مگر راه بسته است؟!
همه انبیا و اولیا آمده اند تا ما را بدین صراط مستقیم نزدیک کنند؛ راهى را به ما نشان دهند که با هر گامى در آن، ترقّى کنیم؛ هر نفسى که مى‌کشیم، پرواز کنیم؛ هر روزى که از ما بگذرد، مقامى را به دست آوریم.
فهمیدن این حقیقت، خود نعمتى است که به برکت اهل بیت(علیهم السلام) نصیب ما شده. حال که زیانکارى خویش را در کارهاى غیرخدایى دریافتیم، باید بیش‌تر مراقب گفتار و رفتار خود باشیم. نیت‌ها و کارهایمان را براى خداوند خالص، و این حقیقت را همواره به یک دیگر یادآورى کنیم.
به فرموده قرآن، همه ما انسان‌ها در زیان و خسارتیم، مگر کسانى از ما که ایمان و عملى خالص داشته باشند و دیگران را نیز به راه حق و حقیقت سفارش کنند:
إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِی خُسْر، إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ.(5)
سوگند به عصر که انسان‌ها همه در زیانند، مگر کسانى که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند و یک دیگر را به حق و استقامت بر آن سفارش مى‌کنند.
ما که اکنون پایمان لب گور است و این خسارت را به خوبى احساس مى‌کنیم، جا دارد به شما که هنوز در دوران جوانى به سر مى‌برید، یادآورى کنیم تا به مصیبت ما گرفتار نشوید. زودتر خودتان را بیابید و بپایید و نیّت‌هایتان را خالص کنید. اگر از امام زمان(علیه السلام) دم مى‌زنید، به واقع از روى محبّت و اخلاص باشد. اگر خودتان را خدمت‌گزار او مى‌شمرید، بکوشید به گونه‌اى رفتار کنید که او بپذیرد.
اگر چنین نکنیم، خسارت دیده ایم. این راه، راهى باز و هموار، و جاده‌اى روشن و آشکار است؛ امّا ما چشمانمان را مى‌بندیم؛ انگار که نمى دانیم چه باید کرد. مگر انسان به برکت این شب‌ها و اوقات محترم مقدارى به خود بیاید و توجّه یابد که غیر از این اسباب عادى و رفتارهایى که با آن‌ها انس گرفته ایم، مسائل دیگرى نیز در کار ات.

فضیلت شبِ نیمه‌شعبان

شب نیمه شعبان، یکى از شب‌هاى قدر شمرده مى‌شود. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در روایتى فرموده است:
شب نیمه شعبان در حال استراحت بودم که جبرائیل مرا صدا زد. بلند شدم و به قبرستان بقیع رفتم. جبرئیل خطاب به من گفت: اى رسول خدا! مى‌دانى امشب چه شبى است؟ امشب شبى است که اگر کسى از اشقیا باشد و از خدا کمک بخواهد، خدا نامش را از شمار اشقیا محو مى‌کند و در زمره شهدا مى‌نویسد. امشب شبى است که درهاى آسمان به روى بندگان باز مى‌شود: باب التّوبه، باب الرّضوان، باب الإحسان، باب المغفره و... .(6)
قدر امشب را بدانید و آن را به عبادت احیا کنید. ساعات این شب را غنیمت بشمارید. روایات فراوانى درباره اعمال این شب وارد شده است. از جمله آن اعمال، صد رکعت نماز با هزار قل هو اللّه است که در هر رکعت بعد از حمد 10 بار خوانده مى‌شود. شما که جوانید و انرژى دارید، فرصت را غنیمت بشمارید. کار سختى نیست. مقایسه کنید که اگر امشب، شب امتحان بود و احتمال داشت که فردا در امتحان رد بشوید، آیا حاضر بودید امشب را تا صبح درس بخوانید تا تحصیل یک سالتان هدر نرود؟ به طور قطع ارزش این نماز و دیگر عبادت‌هاى امشب، از درس خواندن شب امتحان کم‌تر نیست.

عهد و میثاق با امام زمان (علیه السلام)

عزیزان! بیایید فرصت را غنیمت بشماریم و ارتباطمان را با خدا و اولیاى او قوى‌تر کنیم . از خدا بخواهیم توفیق دهد عهد و میثاقى جدّى با امام زمان (علیه السلام) ببندیم. بگوییم آقا! ما مى‌خواهیم نوکر و خدمتگزار شما باشیم. به طور جدّى مى‌پذیریم که در این راه نقص داریم و لایق نیستیم؛ امّا شما از خدا بخواهید که این لیاقت و توفیق را به ما بدهد تا در راه شما گام برداریم و به گونه‌اى سیر کنیم که شما بپسندید!
گمان نمى کنم کسى از روى صدق و خلوص قلبى با امام زمان (علیه السلام) چنین قرارى بگذارد و از همان لحظه، مشمول امدادها و عنایت‌هاى ویژه حضرت نشود. با این که خودم لیاقتش را ندارم، ایمان دارم که اگر شما این پیمان را به زبان هم نیاورید، او مى‌شنود و فوراً هم پاسخ مى‌دهد؛ آن گاه ورق عوض مى‌شود و اگر تا به حال، تاریکى‌هایى در زندگى ما بود، از همین جا عوض مى‌شود.
هدیه‌اى که تقدیم امام زمانمان ارواحناه فداه مى‌کنیم، باید بهترین سرمایه‌ها و دارایى‌هاى ما باشد. براى خدمت به امام زمان (علیه السلام)، باید بهترین اوقات و سرمایه‌هایمان را هزینه، و جوانى خویش را در این راه فدا کنیم و لحظه‌اى از خدمتگزارى و جلب رضایت حضرت غافل نشویم. اگر در همین لحظه، به شما جواز شرفیابى به محضر امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشریف را عطا کنند، آیا براى هدیه به حضرت تکه نانى خشکیده یا لباسى وصله دار مى‌برید یا بهترین دارایى خویش را به محضر مقدّسش هدیه مى‌کنید؟!
آنان که مى‌خواهند فرزندانشان را به پیشگاه خداوند متعالى و امام زمان (علیه السلام) هدیه کنند تا افتخار وراثت پیامبران نصیبشان شود، باید بهترین، مستعدترین و پاک‌سرشت‌ترین فرزندان خویش را براى این راه برگزینند و در تشویق ایشان از هر راهى بکوشند واز هیچ مساعدتى براى تربیت و رشد ایشان آن‌ها فروگذار نکنند.

پی نوشت ها :

1. قال الصادق(علیه السلام): «لاَ یَقدِرُ الخَلاَئِقُ على کُنهِ صِفَةِ اللّهِ عزّوجلّ، فکَما لاَ یَقدِرُ عَلى کُنهِ صِفَةِ اللّهِ عزَّوجلَّ فکذلِکَ لاَ یَقدِرُ على کُنهِ صِفَةِ رَسُولِ اللّهِ، وَ کَمَا لایَقدِرُ على کُنهِ صفةِ الرَّسُولِ فکذلِکَ لاَ یَقدِرُ عَلى کُنهِ صِفَةِ الامام...؛ مردم، از پى بردن به کنه صفت خداوند ناتوانند و همانگونه که از پى بردن به گوهر صفت خدا عاجزند، توانِ فهمِ حقیقتِ صفتِ رسول اللّه را نیز ندارند و همان‌سان که از دریافتِ کنه صفت رسول عاجزند، از درک ژرفاى صفتِ امام نیز دور و بى بهره اند و...» (علّامه مجلسى، بحارالانوار، ج 67، ص 65)
2. اسراء(17)، 85.
3. یکى از عارفان درباره مقام والایى که مؤمنان واقعى مى‌توانند بدان دست یابند، مى‌گوید: «اگر آسمان‌ها، زمین، عرش الاهى و هر آن چه در آن‌ها است، هزار هزار مرتبه در گوشه‌اى از زوایاى قلبِ مؤمنِ عارف جاى گیرد، قلب او هیچ احساس تنگى و سنگینى از آن نخواهد کرد». (ر.ک: قیصرى، شرح فصوص الحکم، ص 195)
4. کهف (18)، 104
5. عصر(103)، 2 و 3.
6. «...تُفْتَحُ فیها أبَوابُ السَّماءِ فَیُفتَحُ فیها أبوَابُ الرَّحمةِ و بَابُ الرِّضوَانِ و بابُ المَغفِرَة وَ بابُ الفَضلِ وَ بابُ التَّوبَةِ وَبابُ النِّعمَةِ وَبابُ الجُودِ وَبابُ الإِحسَانِ...». (علاّمه مجلسى، بحارالانوار، ج 98، ص 413، باب 30، ح 1)