شادی هر خانواده در گرو طرز فکر اعضای خانواده یا لااقل مدیر خانواده است. اگر عاشق طبیعت و آرامش باشید از زندگی کردن در یک خانه بزرگ در روستایی سرسبز بسیار لذت خواهید برد، اگر چه میلیون‌ها نفر به رایگان هم زندگی در آن روستا را قبول نکنند. اما اگر عاشق تیپ و ظاهر زندگی در کلان شهرها باشید اما ساکن روستا باشید، چه بسا خودتان را بدبخت بدانید که در این صورت همواره احساسات موازی با بدبختی را تجربه خواهید کرد. بنابراین برای شاد زندگی کردن باید زندگی‌ای هماهنگ با اندیشه خودمان بسازیم. البته اگر اندیشه ای منطقی و بر اساس واقع بینی داشته باشیم. اما اگر اندیشه ما رویایی و دست نیافتنی است، بهتر است اندیشه را بر اساس زندگی‌مان تغییر دهیم.

در یک زندان دو نفر زندانی شدند، یکی از آن دو همان طور که انتظار می‌رفت دائم در غم و اندوه غوطه‌ور بود و حسرت می‌خورد، اما دیگری به طرز عجیبی خوشحال بود. می‌گفت خیلی برایم جالب است که بدانم محیط زندان چه جور جاییست و زندانی‌ها چطور زندگی می‌کنند. می‌خواهم در این فرصتی که دارم صبر و تحملم را زیاد کنم و چیزهایی زیادی از زندان یاد بگیرم. می‌ترسم زود از اینجا بروم.

وقتی یک زندانی می‌تواند از زندگی در زندان احساس خوشبختی کند ما چگونه نمی‌توانیم با کمی بالا و پایین زندگی کنار بیاییم و آن را زیبا و جالب بیابیم؟ چیزی که ما را غمگین می‌کند طرز فکر خاص ماست که می‌توانیم آن را تغییر دهیم که کار چندان سختی نیست.

اگر تمام غصه‌ها و موانع شادی در زندگی شما این است که در شهری دور از پدر و مادرتان زندگی می‌کنید، یک لحظه تجدید نظر کنید و طور دیگری بیندیشید و به زندگی نگاه کنید.

هیچ کس جز خدا از آینده ما خبر ندارد. فکر کنید به طرزی عجیب و غیر قابل پیش‌بینی قرار است به زودی به شهر آباء و اجدادیتان بازگردید اما یک مدت کوتاهی در این شهر هستید تا با مردم، فرهنگ و امکانات اینجا آشنا شوید. قرار است اینجا هنری بیاموزید یا ... ؛ اکنون با خیال راحت و با علاقه ،از این فرصت استفاده کنید. خواهید دید با تغییر فکرتان، غمهایتان خیلی زود به شادی و امید تبدیل خواهند شد. چه بسا نظرتان به کلی عوض شود.