جای پاهای من و او همه جا
جای پایی که نشان از گذر حادثه بود
در پی رفتن او
روی آن برف سپید
یا ندیدی شاید ؟
گویمت باز ز اندوه سپید
در پس هر قدمی
داغ دردی دیگر
می نهادش بر جای
می شنیدی آن دم
آهِ آن برف در این دشت سپید
در گذرگاه زمان
دیگر از دشت سپید
اثری دیده نشد
جای پاهای من و او همه جا
اثر از داغ و درفشی می کرد
که نشاندیم بر آن سینه برف
وای از آن لحظه تلخ
لیک بگذشت زمستان و نبود
در بهاران اثر از آن همه درد
آفتابی تابید
گرم بر دشت سپید
جای پا ها گم شد
سبز گردید سفید